سلام عزیزم

ساخت وبلاگ
امشب سید امشب میگفت یه قضیه ای پیش اومده بین تو و دخی بهم نمیگی،نمیدونم از کجا فهمیده،شاید تو بهش گفتی،که مثلا ببین دوستت چیا میگه و جلوشو بگیر و  این حرفا البته این چیزیه که من فکر میکنم و از ته دل دوست دارم این نباشه،ولی خیلی مطمئن حرف میزد یایکی بهش گفته یا واقعا به این درجه از شناخت من رسیده.ازتم بپرسم خوب قطعا میگی نه دیگه،این چه فکر احمقانه ایه که زده به سرم،واسه خودم متاسفم

فعلا

|+| نوشته شده توسط f**s**d در  |
سلام عزیزم...
ما را در سایت سلام عزیزم دنبال می کنید

برچسب : سلام, نویسنده : 4fatahabsb بازدید : 9 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 17:29

من همیشه دوست داشتم یه جنگجو باشم.جنگجو بودن نه به اون معنی که بگیرم همرو بکشم و قتل خون ریزی راه بندازم نه.دوست داشتم یاغی باشم بنظرم یاغی بودن بیشتر میخوره،اگه بازم بخوام توضیح بدم واست باید بگم دوست داشتم زبون سرخ داشته باشم و سر سبز،یعنی وقتی ملت دارن یه سمت میرن سرشون داد بزنم بگم مسیر رو داری سلام عزیزم...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام عزیزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fatahabsb بازدید : 8 تاريخ : يکشنبه 28 خرداد 1396 ساعت: 5:52

چیزی که مشخصه اینه که فردای من خیلی وقته که گذشته ازش آب شد و ریخت رویه گونه های من دقیقا مثل دونه های برف،مهم نیست چی میشه بعدش این مهمه که هنوز زندم،مطمئنم من همونم که بد مرگش همه میگن که اون زندس،من اشکامو به تو دادم دیدم چشمها همه تو خوابن قبر ساختم از اتاقم،نفسم هرض شد بدنم سرد شد،ولی روحم رو گ سلام عزیزم...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام عزیزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fatahabsb بازدید : 10 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 22:11

برای چندمین بار تو این مدت یه نوشته ای رو مینویسم آخرش که میرسم کلا پاکش میکنم.دارم خودسانسوری میکنم.بیمارم،مریضم.آدم عاقل که همچین کاری نمیکنه.اینا دیوونگیه.راستش از این کارم میترسم فکر میکنم شهامتم رو از دست دادم دیگه مثل قدیم روک نقد نمیکنم و واضح البته.از یه سمت دیگم میشه به این قضیه نگاه کرد.شا سلام عزیزم...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام عزیزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fatahabsb بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 5:15

به ساعت نگاه میکنم حدود 3نصف شب است چشم میبندم که مبادا چشمانت را از یاد برده باشم و طبق عادت کنار پنجره میروم سوسوی چند چراغ مهربان و سایه های کشتزار  شبگردان خمیده و خاکستری گسترده بر حاشیه ها و صدای هیجان انگیز چند سگ و بانگ آسمانی چند خروس ، از شوق به هوا میپرم چون کودکیم خوشحال که هنوز معمای سبز رودخانه از دور برایم حل نشده است آری از شوق به هوا میپرم و خوب میدانم سالهاست که مرده ام.

حسین پناهی

|+| نوشته شده توسط f**s**d در  |
سلام عزیزم...
ما را در سایت سلام عزیزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fatahabsb بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 5:15

قرار بود دو روز قبل بهت پیام بدم ندادم.درواقع بخاطر تو استخاره کردم خوب نیومد.من که بهش اعتقاد نداشتم.بد اوند منم پیام ندادم.راستش یکم میترسم حدا از بقیه مباحث بیشترین ترسم واسه اینه که مسخرم کنی و این که به بقیه هم بگی.حاله چه خانواده چه رفقا.نمیدونم چرا.بعضی وقتا میگم دلو بزنم به دریا بعضی وقتا می سلام عزیزم...ادامه مطلب
ما را در سایت سلام عزیزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4fatahabsb بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت: 5:15